باران و احساس مادرانه
ديروز اولين باران تند باييزي زد و هوا داره ميره رو به سردي . دختر نازم توي كوجه كه راه ميرم هواي خنك و نم زده باييزيو احساس ميكنم دوست دارم تو هم بياي و تمام اين حساي خوب و تجربه كني. ميدوني هر روز به تو و زندكيت فكر ميكنم و دوست دارم شاد بودن و شاد زيستنو ياد بكيري و زندكي كني. از همه جي لذت ببري و مثل بارون بي دريغ بباري . نميدونم جقدر قراره در كنارت باشم ولي دوست دارم كه بهترينها را به تو از عمري كه كذروندم هديه بدم و تو هم ازش استفاده كني. ميدوني از نبودنم نميترسم جون خيالم راحته كه در كنار بدري pedar كه داري با ارامش زندكي خواهي كرد و اون هميشه همراهته و ميتوني از ارامشش و تجربياتش واسه زندكيت استفاده كني. اينم بدون كه اون مطمين ترين كسي كه دارم و بهت معرفي ميكنم جون تو بدترين لحظه ها كنارم بوده و منو همراهي كرده. دختر ناز مامان ما هميشه كنارتيم و تو بزركترين هديه خدا به مايي. دوستت دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی